دوست داشتم....

ساخت وبلاگ

نه میگم برگرد نه میگم اینجا خوبه بی تو ... دوست داشتم.......
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 1 تاريخ : يکشنبه 12 فروردين 1403 ساعت: 17:26

در پاییز لباسهایی با جیب های بزرگ ، به اندازه ای که دو دست داخل آن جا بشوند بخرید شاید در همین پاییز عاشق شدید ... دوست داشتم.......
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 43 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 5:36

و در یک غروب پاییزی که خورشید از چشمهایت پنهان می شود ناگهان دلتنگ خواهی شد برای جایِ خالیِ دستانی که برای همیشه سرد مانده اند .... دوست داشتم.......
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 5:36

بعضی وقتها بی خود و بی جهت یاد چیزهایی می افتم که از حتی از لحاظ خاطره گویی دیگر کاربرد خودشان را نیز از دست داده اند.  مثلا خیلی وقتها یاد صحنه ای می افتم که امیر جلوی خانه دوست دخترش نشسته بود و دوست داشتم.......ادامه مطلب
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 39 تاريخ : شنبه 25 بهمن 1399 ساعت: 17:53

وسط خیابانی ایستاده ام که پر از برگهای زرد رنگ است . از همان صحنه های دیدنی که میتوانی در عکسهای پاییزی ببینی . برای من پاییز یعنی همین . برگ های خشک زرد رنگ و باد کم جان  پاییزی که هر از گاهی به ص دوست داشتم.......ادامه مطلب
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت: 1:38

به بابا  گفتم که چقدر دارم زجر می کشم 

بهش گفتم که چقدر تنهام 

گفتم که از بچگی همینقدر تنها بودم و هیچکس هوامو نداشت 

بابا گفت : گریه نکن منم گریه ام می گیره ....


نوشته شده در  چهارشنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۹ساعت 6:51  نویسنده  حمید 

دوست داشتم.......
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت: 1:38

صدای ناله باد ،بین خش خش برگها

خورشید بی رمق 

ابری پاره و خاکستری

و هوایی که  پر از تردید بود 

پاییز بود 

پاییز زیادی غم انگیز بود ....


نوشته شده در  سه شنبه بیستم آبان ۱۳۹۹ساعت 0:19  نویسنده  حمید 

دوست داشتم.......
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت: 1:38

پاییز آخرین فصل سال بود

تو نبودی که ببینی

چگونه برگها مُردند

چگونه سرما بر تن ما نشست

چگونه عشق بی رمق شد 

چگونه نامت بر تن درخت پیر ماندگار شد 

پاییز آخرین فصل سال بود ...


نوشته شده در  جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹ساعت 0:20  نویسنده  حمید 

دوست داشتم.......
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت: 1:38

روبروی همدیگر نشسته بودیم و بهم خیره شده بودیم . چشمهایت من را در خودش حل میکرد . طره ای ازموهای مشکی  روی  پیشانی ات افتاده بود . با دست کنارشان زدم و گفتم : به چی فکر می کنی ؟ گفتی : به تو ! همیشه دوست داشتم.......ادامه مطلب
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت: 1:38

 

هر چقدر هم که دور  باشی 

باز در قلبم خواهی ماند ...

دوست داشتم.......
ما را در سایت دوست داشتم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : makiato بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 10 فروردين 1399 ساعت: 0:46